۱۳۸۷ شهریور ۱, جمعه

خون رنگین ما - ۲

برای یادداشت قبلی نظری ارسال شده بود که فکر کردم بد نیست به بهانه اش بیشتر در این مورد بنویسم. مخصوصا که این موضوع از مسایلی شده که خواندن اکثر وبلاگ ها و صفحه های خبری ایرانی را برایم سخت کرده...


۱- «جولان دادن غریبه ها در ایران از ضعف حکومت خودمون هست اما شما از چی دفاع می کنید؟». 

من نمی دانم چرا کسانی که قیافه شان کمی با ما فرق دارد غریبه اند و باید از خانه مان بیرون شان کنیم. نمی دانم ارزش آدم ها چرا باید به پول و ثروت و زور و فرهنگ و نژاد سنجیده شود. شرط می بندم خیلی از کسانی که از حضور افغان ها در ایران ناراضی بودند و هستند، در خلوت و عام از اینکه اروپا و آمریکا بهشان حتی ویزا هم نمی دهند شاکی اند، و لابد می گویند حماقت حکومت کشورم که از سر تقصیر من نیست. همان طور که یک افغان می گوید بی سوادی مردمم به من چه، یا حتی می گوید این که من نتوانسته ام مثل ایرانی ها تحصیلات بالا داشته باشم مگر از سر تقصیر من است؟ دوست داریم دیگران به حقوق انسانی ما احترام بگذارند، دوست داریم جهان پیشرفته ما را جزو خودش بداند و احترام کند و بگذارد هنرپیشه مان و بسکتبالیست مان و خواننده مان و دانشجویمان از امکاناتشان برای پیشرفت استفاده کند، اما خودمان چشم دیدن اینکه کسی از جهانی عقب مانده تر در کشورمان به جایی برسد را نداریم. دلیل اش هم واضح: ارزش انسان ها را نه به صرف انسانیت شان، که به معیارهایی می دانیم که خود ساخته ایم، همان طور که بعضی دیگر چنین کردند و خیلی زود دیدند که در حال نسل کشی و سوزاندن «غریبه ها» یا «دیگران» هستند.


۲- اما هر چه قدر که بخواهیم یا نخواهیم قدر انسانیت را بدانیم، احتمالا بر سر یک چیز توافق داریم و آن میل به پیشرفت کشورمان است. با وجود اینکه دیگر ستیزی بخشی از هویت مان و افتخار مان شده، حقیقت تلخ یا شیرین این است که نگاه ما به مهاجرت، که آن را چیز اسف باری می داند و باعث بدبختی میزبان، نه تنها قدیمی شده بلکه پوسیده. امروزی تر ها مهاجرت را چیزی می دانند که برای هر دو کشور مبدا و مقصد پر از فایده است. از فایده ی اقتصادی بگیرید تا فرهنگی و اجتماعی. اصلا آدم ها دیگر یک بدن نیستند که جابجا شوند، آدم ها بخشی هستند از یک شبکه ی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی که با حرکتشان در دنیا آن شبکه را در سطح دنیا گسترش می دهند‌. (البته دلیلی نداره که فکر کنیم نباید هیچ کنترلی بر روی مهاجرت وجود نداشته باشه) اگر دوست دارید این مباحث را از کسی بشنوید که بلد است و خوب توضیح می دهد، این را بخوانید.


۳- «حکومت ما هر چه قدر برای خودمون بد و ستمگر و دزد هست برای کشورهای همسایه خوب و سخاوتمند و مهربونه!... می دونید شعبه ی دانشگاه تربیت معلم توی افغانستان داره تاسیس می شه؟»

سازندگی در کشورهای همسایه اتفاقا بسیار مفیده! فکر می کنم که واضح باشه که ترجیح می دادیم به جای افغانستانی که خیرش برای ما بیشتر از هر چیز قاچاق چی و تریاکه، و یا عراقی که در اواخر قرن بیستم هنوز گرفتار دیکتاتوری و جنگ طلبیه، کشورهای پیش رفته تر و پر فایده تری اطراف ما بودند. کشورهایی که امنیت منطقه رو فراهم می کردند، از بازارشون استفاده می کردیم، از منابع شون و از دانش شون بهره مند می شدیم، و با تیم فوتبال قوی شون مسابقه می دادیم و رقابت می کردیم... موضوع حتی از کشورهای همسایه هم فراتر می ره. سرنوشت آدم ها امروز خیلی به هم گره خورده و آنچه که بر سر یک پاکستانی میاد، سرنوشت مردم نیویورک رو تغییر می ده. تصور اینکه دنیا مدت زیادی به صورت کشورهای پولداری که خوشحالن و فقیر ها رو نه به کشورشون راه می دن نه کمک می کنن که رشد کنن بمونه برای من خیلی سخته. اینکه ایدز در بخشی از آفریقا همه گیر شده، مطمئن باشید یه روزی زندگی مردم رو در خیابون ولیعصر هم تغییر می ده...

مثال خوبی از این موضوع قضیه ی «نقشه ی مارشال» ه که احتمالا شنیدید. موضوع اینه که بعد از جنگ جهانی دوم، جهان ثروتمند (آمریکا) به این نتیجه می رسه که با این همه کشور بدبخت توی دنیا نمی تونه به جایی برسه و لازم داره که جهان فقیر (اروپای مخروب) رو بسازه (مثلا برای اینکه بتونه محصولاتش رو در جایی بفروشه). بنابراین تصمیم جدی می گیره که باید در اروپا سرمایه گذاری کنه. نقشه چند بخش داره، مثل کمک های بزرگ مالی به اروپا، و پاره کردن سیاست های امنیتی قدیمی و «شامل کردن» اروپا کردن در اونها (تاسیس ناتو و اعزام سرباز به اروپا).

مثال معکوسش سیاست غلط ایران در عراق بعد از حمله آمریکاست. ظاهرا ایران به جای این که در عراق شروع به بازسازی بکنه، سرمایه گذاری عظیمی می کنه در شبکه های جاسوسی و شبه نظامی تا بتونه در موقع لزوم اون ها رو بر علیه آمریکا استفاده بکنه. این کار نه تنها باعث شد ایران و آمریکا تا لبه ی جنگ پیش برن، بلکه باعث بی ثباتی عراق هم شد که دودش در چشم ایران هم رفت.


۴- آرزو می کنم بچه های ما سر کلاسی بنشینن که دانش آموز افغانی و عرب و پشتو و هندی و ترک هم داشته باشه، نه کلاسی که معلمش در مورد جنایت های افغان ها حرف بزنه، تا از بچگی بفهمند که ارزش انسان ها به انسان بودنشونه، نه به ملیت و نژاد و قوم.




6 comments:

ناشناس گفت...

خب پس لازم شد من هم توضیح بیشتری بدم
"من نمی دانم چرا کسانی که قیافه شان کمی با ما فرق دارد غریبه اند و باید از خانه مان بیرون شان کنیم." کسانی که قیافه ی اونها با ما فرق می کنه اگر از یک کشور دیگه باشن طبیعی هست که هموطن ما نیستن و غریبه به این معنی هست که طرف هموطن ما نیست. اتفاقا من هم با شما موافقم که کشورها باید مهاجر بپذیرند و قبول مهاجر به نفع هر دو کشور هست اما مهاجر قانونی ! کجای دنیا رو سراغ دارید که بیشتر از سی سال مهاجر غیر قانونی رو نگه داره و بیرونش نکنه و حتی بگذاره که مهاجر غیرقانونی از کمپ خارج بشه و توی شهرها در کنار شهروندان اون کشور زندگی کنه ؟
این حق هر کشوری هست که در مورد میزان پذیرش مهاجر تصمیم بگیره و نمی شه ایراد گرفت که چرا ایران به همه ی افغانی ها اقامت نداده. به نظر شما می شه؟ کاملا درسته که انسانها دوست دارن پیشرفت کنن و خیلی از هموطنان ما هم در راستای پیشرفتشون دوست دارن به اروپا و آمریکا مهاجرات کنن اما حتما دقت کردید که همه ی کشور ها موقع پذیرش مهاجر خیلی سخت گیر هستند و کسایی که قرار هست اقامت بگیرند گل چین می شن. هیچ کشوری نذر نکرده که یه جمعیت زیاد از کسانی که تخصصی هم ندارن که به درد اون کشور مقصد بخوره رو شهروند خودش محسوب کنه. اما موقع جنگ قضیه فرق می کنه ! به خاطر نجات جون انسان ها یی که کشورشون درگیر جنگ هست بقیه ی کشور ها به اونها پناه می دن اما فقط تا پایان جنگ و بعد از جنگ دیگه اون کشور مقصد حق داره که نیروهای مورد نظرش رو جذب کنه و بقیه رو به کشورشون بر گردونه. شما با این مخالفید؟ من هم اگر به زور و غیر قانونی وارد هر کشوری بشم اولا اون کشور هیچ مسئولیتی در مقابل من نداره و حق داره اگر منافع ملتش رو به خاطر من به خطر نندازه و هیچ امکاناتی برای من در نظر نگیره و ثانیا من هم حق اعتراض ندارم.
حالا مشکل مهاجر غیرقانونی اینه که قابل سرشماری نیستن و مالیات نمی دن و از همه مهمتر اینه که چون هویت مشخصی ندارن جرایمشون قابل پی گیری نیست ! و همینه که خیلی از این مهاجران غیرقانونی از این مساله سوء استفاده می کنن و هر جرمی که می خوان رو مرتکب می شن مثل تعدادی از مهاجران افغان که در مدت سی سال حضورشون در ایران لطف زیادی به هموطنانمون کردن!!! و اگه گفتم : «جولان دادن غریبه ها در ایران از ضعف حکومت خودمون هست اما شما از چی دفاع می کنید؟». منظورم دقیقا اینه که رژیم ما وظیفه اش بود که در مقابل جرایم مهاجران غیرقانونی از شهرونداش دفاع کنه که نکرد و هر روز شاهد قتل ها و جرم های بیشتری از این افراد هستیم.
خیلی طبیعی هست که به مهاجران غیر قانونی اون قدرها که انتظار دارن خوش نگذره همون طور که طبیعی هست که باید به مهاجران قانونی خوش بگذره و شما هم باید در مقابل افراد دسته ی دوم (اگر مشکلی داشتن ) عذرخواهی کنید نه دسته ی اول و اساسا اصل مشکل من با پست قبلی شما این بود که شما چه دلیلی دارید که واقعا این اتفاق افتاده بوده که این طوری تحت تاثیر قرار گرفتید و صحبت های آقای نسیم رو پذیرفتید؟ حکومت ما فقط روی دانشجوهای خودش اسلحه می کشه مطمئن باشید که حمله ی هوایی و سرکوب افغانی های گرسنه افسانه هست.
همه ی کشور ها روی مرزهاشون تک تیرانداز دارن. میگن: "اکثر این بی‌چاره‌ها در مسیر راه، در حین عبور از مرز توسط مرزبانان ایرانی کشته‌ می‌شوند." اما جالبه بدونید که من خودم از یکی از این افغانی ها که برامون کار می کرد و انسان بسیار شریفی بود شنیدم که مرزها خیلی هم باز هستند و مهاجران افغانی هر کدام با شش هزار تومان وارد می شن و هیچ کشت و کشتاری هم در بین نیست !
کاملا اینی که میگید درسته" سازندگی در کشورهای همسایه اتفاقا بسیار مفیده!" من هم منظورم این بود که با همه ی فقر و بیچارگی مردم خودمون بیشتر پول نفتمون رو می دزدن و باقی مانده پول نفت ما صرف کمک های مالی و سازندگی در کشورهای عربی و افغانستان می شه و این یعنی انقدرها که افاغنه از دست ما ایرانی ها می نالند آدم های بدی نبودیم و خیلی بیشتر از حد توان کمکشون کردیم. منظورم دقیقا آوردن مثال نقض برای صحبت های شما و آقای فکرت بودش . اما فقط یه رود داریم دست این افغانی ها که همون رو هم بستن . یعنی همه ی اشکال ها از میزبان نیست بیشترش از مهمان هست و جالبه که من توی هیچ پستی از آقای فکرت ندیدم که بابت خسارات و جنایات وبستن رود و دزدیدن نشای زعفران و .... توسط برخی از هموطنانشون عذرخواهی کنن اما شما چه قدر سریع در راستای صحبت های ایشون بزرگواری بیش از حد نشون دادید !!!
اما می رسیم به این قضیه که انتظار داشتم در این پست توضیحی، کمی هم درباره ی خلیج فارس می نوشتید و ذهنیت اشتباه من رو که فکر کردم نام خلیج فارس و خاک مملکتتون چندان اهمیتی براتون نداره رو عوض می کردید. هر چند مطمئنم که اشتباه می کنم و شما هم مثل باقی ایرانیان خاک کشورتون براتون خیلی ارزشمند هست .
در آخر هدف من این بود که خدمت شما عرض کنم که این خیلی خوبه که شما انسان دوست و با فرهنگ هستید و دید بازی دارید اما در مقابل منافع ملی باید اول از اتفاقات اطلاعات کامل داشت و بعد موضع گرفت و نمی شه خیلی راحت با نوشته ی یک بلاگر دیگه که اون هم از کسای دیگه شنیده اقدام به خود زنی کرد و همون طوری که آقای فکرت در مقام دفاع از هموطنانشون هستن شما هم لطف می کنید اگر اول منافع هموطنانتون رو در نظر بگیرید.
مرسی که خوندید. پیروز باشید.
شیوا

Hadi گفت...

اگر ناواضح نوشته بودم ببخشید. در یادداشت قبلی از قضیه ی اردوگاه سفید سنگ تنها به عنوان مثال می خواستم استفاده کنم. به نظر من بیرون انداختن افغان ها و محروم کردن بچه هایش از درس خواندن به اندازه ی کافی جنایت است.
در مورد خلیج فارس هم ترجیح می دهم بیش از این اظهار نظر نکنم.

ممنون از نظرتان. من بیش از آن چه نوشتم چیزی برای گفتن و پاسخ دادن ندارم.

ناشناس گفت...

باشه بحث رو تمومش می کنیم اما فقط بگم که بچه های اون افغانی هایی که اقامت دارن ، دارن از تحصیلات رایگان استفاده میکنن و دانشگاه هم می رن اون هم باز رایگان. و مهاجران غیر قانونی که اقامت ندارن هم طبیعی هست که مثل همه جای دنیا باهاشون برخورد می شه.
شیوا

ناشناس گفت...

باشه بحث رو تمومش می کنیم اما فقط بگم که بچه های اون افغانی هایی که اقامت دارن ، دارن از تحصیلات رایگان استفاده میکنن و دانشگاه هم می رن اون هم باز رایگان. و مهاجران غیر قانونی که اقامت ندارن هم طبیعی هست که مثل همه جای دنیا باهاشون برخورد می شه.
شیوا

ناشناس گفت...

saale nowet mobarak hadi jan

Hadi گفت...

سال نوی شما هم مبارک