۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۰, یکشنبه

«... و تو آب شستشو را در غرب نخواهی یافت؛ نمی دانم چرا بدجوری احساس می کنم که سرمای آن جا زود رنجت کرده و می ترسم که حرفم را راه ندهی، می پندارم که هیچ انسان مدرنی تره ای هم برای این نگاه خرد نمی کند ولی بگذار امروز نکند، که از فردا خبر دارد؟ تو آنجا هستی و این خرده گرفتنی ندارد چنان که تا به حال هم. چیزهایی می شود آن جا پیدا کرد که شاید ارزشش را داشته باشد ولی آب شستشو را و کهن نشانه های راه را آن جا نخواهی یافت. می دانم که حرف تلخی است و سهل برای نشنیدن...» 

-- سجاد


1 comments:

Dreimal گفت...

Don't you remember professor Tornasol (Calculus) and his pendulum ? yes, Tintin adventures... I never forget "prisoners of the sun" , where he always whispered in his subconscious haze :"West, towards west" ... yes, towards west

There's a feeling I get when I
look to the west, and my spirit is crying for leaving
-Led Zeppelin, Stairway to heaven